به گزارش سرویس مسجدپژوه پایگاه تخصصی مسجد؛ یکی از آیات قرآن برای اثبات امامت و ولایت امام علی علیهالسلام، آیه مباهله است. اما همواره برخی با وارد کردن شبهات و گاهی تفاسیر مقرضانه، سعی بر منحرف کردن پیام «ولایت امیرالمومنین (علیهالسلام)» در این آیه دارند. در این یادداشت به یکی از اینگونه سوالات و شبهات پاسخ داده شده است.
سوأل
«نفس» در لغت به معنای خویشتن است. اصلی ترین سؤالی که با توجه به مفهوم شناسی این واژه مطرح می شود، این است که از یک سو طبق روایات اهل سنت مراد از «انفسنا» امام علی(علیهالسلام) است و از سوی دیگر «نفس» در این آیه به صورت جمع آمده است و جمع، حکایت از تعدد اشخاص دارد. بر این اساس برخی شبهه کرده اند که منظور «انفسنا» شخص امام علی(علیهالسلام) به تنهایی نخواهد بود.
پاسخ
در پاسخ باید چنین اذعان داشت که اولاً: در قرآن آیاتی یافت میشوند که به صیغه جمع نازل شده و حال آن که در شأن یک شخص و فردی مشخص است. برای نمونه به چند آیه می توان اشاره کرد:
الف) آیه (الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جمَعُوا لَکم فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حسْبُنَا اللَّه وَنِعْمَ الْوَکیلُ)[1]؛ «این ها [=مومنان واقعی] کسانی بودند که [بعضی از] مردم به آنان گفتند: مردم [=لشکر دشمن] برای [حمله به] شما اجتماع کرده اند. از آن ها بترسید؛ اما این سخن بر ایمان آن ها افزود و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست. بر اساس دیدگاه عده ای از مفسران، قائل این سخن، نعیم بن مسعود الاشجعی (یکنفر) بوده که وی به دستور ابوسفیان، قصد ترساندن مسلمانان را از مشرکان داشت.[2]
ب) آیه (لَقَدْ سمِعَ الله قَوْلَ الَّذینَ قالُوا إِن الله فَقیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ)[3]؛ «خداوند گفتار کسانی را که گفتند: خدا فقیر است و ما بینیازیم شنید». منظور از «الذین» در آیه، طبق تصریح جمعی از مفسران، حی بن اخطب یا فنحاص (یکنفر) است.[4]
ج) آیه (إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِله)[5]؛ «همانا ابراهیم [خلیل] امتی مطیع و فرمانبردار و یکتاپرست بود». در این جا کلمه «امت» که اسم جمع است که بر فرد اطلاق شده است.[6]
د) آیه (الَّذینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاّئی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیقُولُونَ منْکَرًا منَ الْقَوْلِ وَ زُورًا وَ إِنَّ اللهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ)[7]؛ «از میان شما کسانی که زنانشان را ظهار می کنند [و می گویند: پشت تو چون پشت مادر من است]. آنان مادرانشان نیستند؛ مادران آن ها تنها کسانی اند که ایشان را زاده اند و قطعا آن ها سخنی زشت و باطل می گویند؛ و [لی] خدا مسلماً درگذرنده آمرزنده است». در این آیه با آن که فرد معینی زن خود را ظهار کرده و آیه در شأن او نازل شده است؛ آیه به صورت جمع می باشد.[8]
بر این اساس آیات فراوانی در قرآن وجود دارند که با این که شأن نزول آن شخص خاصی است؛ اما آیه در قالب جمع نازل شده است. آیه مباهله را نیز با توجه به شأن نزولش از همین دسته از آیات می توان قلمداد کرد.
ثانیاً: روایات بسیاری وجود دارند که در آن ها تصریح شده است پیغمبر(محمدصلیاللهعلیهوآلهوسلم) غیر از علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهالسلام) کسی را به مباهله نبرد و این خود قرینه آشکاری برای تفسیر آیه خواهد بود. از سوی دیگر از جمله قرائنی که آیات قرآن را تفسیر می کند، سنت و شأن نزول قطعی است.[9]؛ چنان که علامه طباطبایی به این مبنا اذعان کرده است؛ «اگر در یک طایفه دیگر اخبار که آن نیز متواتر است، یعنی اخباری که از هر دو طریق از رسول خدا(محمدصلیاللهعلیهوآلهوسلم) رسیده و مردم را در فهم کتاب خدا و معارف اصولی و فروعی دین و بیان حقایق آن، به اهل بیت(علیهالسلام) ارجاع داده مانند حدیث ثقلین و حدیث سفینه و امثال آن دقت کافی به عمل آوریم؛ هیچ شکی برایمان باقی نمی ماند که منظور از واجب کردن مودت اهل بیت(علیهالسلام) و آن را به عنوان اجر رسالت قرار دادن، تنها این بوده که این محبت را وسیله ای قرار دهد برای این که مردم را به ایشان ارجاع دهد و اهل بیت(علیهالسلام) مرجع علمی مردم قرار گیرند»[10]. ایشان در مورد دیگر به صراحت می فرماید « أن تفسیر الکتاب العزیز بغیر الکتاب و السنة القطعیة من التفسیر بالرأی الممنوع فی الکتاب و السنة»[11]
با توجه به استدلال هایی که گذشت، نزول جمعی «انفسنا» نسبت به شخص امام علی(علیهالسلام) بدون اشکال خواهد بود.
پی نوشت ها
[1] آل عمران: 173.
[2] الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، 1404ق، ج2، ص389.
[3] آل عمران: 181.
[4] تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، 1419ق، ج۳، ص829.
[5] نحل: 120.
[6] الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، 1404ق، ج 5، ص176.
[7] مجادله:2.
[8] تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، 1419ق، ج8، ص67.
[9] الجامع لاحکام القرآن، قرطبی،1405ق، ج1، مقدمه، ص43-44
[10] ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوی همدانی، ج18، ص65.
[11] المیزان، علامه طباطبائی(رضواناللهعلیه)، ج14، ص133.