سرویس مسجد خبر
با شهید ولی‌الله چراغچی مسجدی

آنطور که می‌خواست شهید شد!

آنطور که می‌خواست شهید شد!
(چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۲) ۱۱:۰۰

سردار ولی‌الله چراغچی در عملیات «بدر» از ناحیه جمجه مجروح شد و پس از ۲۲ روز بیهوشی، همان‌گونه که آرزو داشت شهید شد.

به گزارش سرویس مسجدخبر پایگاه تخصصی مسجد؛ سردار ولی‌الله چراغچی مسجدی، قائم‌مقام فرمانده لشگر ۵ نصر در اول مهرماه سال ۱۳۳۷ در مشهد مقدس چشم به جهان گشود.
 
وی در کودکی به یکی از مدارس علمی – مذهبی به نام «مقویه» رفت و مدت ۳ سال در آنجا به تحصیل پرداخت. پس از پایان دوره ابتدایی، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان دانش بزرگ نیا در رشته ریاضیات آغاز کرد و در سال ۱۳۵۷_۱۳۵۶ پس از شرکت در کنکور، در رشته مهندسی علوم دانشگاه بیرجند پذیرفته شد.
 
با اوج‌گیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) فعالیت سیاسی مذهبی خود را بیشتر کرد و در مسیر مبارزه قدم نهاد.
 
در سال ۱۳۵۸_۱۳۵۷ با تعطیلی دانشگاه‌ها فعالیت خود را در ارتش آغاز کرد و در کلاس‌های نظامی به تعلیم افراد می‌پرداخت. سپس با تشکیل سپاه عضو این نهاد انقلابی شد و درس و دانشگاه را رها کرد. با آغاز اولین خیانت‌های ضدانقلاب داخلی در گنبد، به این منطقه رفت و از خود در آنجا دلاوری‌های زیادی را به‌جا گذاشت.
چراغچی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به جبهه‌های نبرد شتافت و در دوران جنگ تحمیلی به‌صورت مداوم در جبهه حضور داشت. در دورانی که در خطوط جبهه‌ای نبرد حق علیه باطل حضور داشت مسئولیت‌های فرماندهی گردان، مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه، مسئول طرح و عملیات نصر ۵ خراسان و قائم‌مقامی فرمانده لشکر ۵ نصر را بر عهده داشت.
 
چراغچی از قدرت برنامه‌ریزی و طراحی بی‌نظیری برخوردار بود. در عملیات بستان، طرح او برای تصرف آنجا موردتوجه و تصویب تمامی فرماندهان قرار گرفت.
 
دوست دارم ترکشی به سرم بخورد!
 
در عملیات چزابه از ناحیه دست‌وپا مجروح شد، ولی بااین‌وجود به استراحت نپرداخت و به هیچ قیمتی حاضر نبود به پشت جبهه برود تا اینکه از شدت جراحات وارده حالش وخیم شد و او را به‌اجبار به پشت جبهه انتقال دادند. در یکی از حمله‌ها نیز ترکش به او اصابت کرد و به پشت دریچه قلبش رسیده بود اما شهید مدام می‌گفت: چیزی نیست. من حالم خیلی خوب است. شما بهتر است به فکر جنگ و بچه‌های بسیجی در خط مقدم باشید.
 
همیشه می‌گفت: «دوست دارم ترکشی به سرم بخورد و قشنگ به شهادت برسم.»
 
سردار ولی‌الله چراغچی در عملیات «بدر» در بیست و چهارم اسفندماه سال ۱۳۶۳ در جاده خندق از ناحیه جمجه مجروح شد و پس از ۲۲ روز بیهوشی در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۶۳، همان‌گونه که آرزو داشت شهید شد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضا (علیه‌السلام) مشهد آرام گرفت.
 
نحوه شهادت از زبان همرزم شهید چراغچی
 
برادر محکی همرزم و بیسیم‌چی شهید چراغی که در زمان شهادت این شهید بزرگوار همراه او بوده است از لحظات آخر حیات دنیایی شهید چراغچی می‌گوید: در جریان عملیات بدر ما در منطقه به‌عنوان بیسیم‌چی آزاد بودیم و مأموریت داشتیم تا هر یک از مسئولین که قصد سرکشی به خط مقدم را دارند همراهی کنیم؛ آن روز قرعه به نام من افتاد و به همراه آقا ولی عازم خط شدم. با دیدن وی نیروهایی که تعدادشان حدود ۲۰ نفری می‌شد، روحیه تازه‌ای گرفتند. وضعیت در آن روز کمی سخت شده بود ازیک‌طرف بعضی فرماندهان تقاضای نیرو و مهمات داشتند و فشار بسیار زیادی بود و از طرفی هم دشمن پاتک بسیار شدیدی را آغاز کرده بود به‌نحوی‌که به چهل یا پنجاه متری ما رسیده بودند و صدای شنی‌های تانک را به‌خوبی می‌شنیدیم. دشمن خاک‌ریز را مورد هدف قرار داده بود.
 
ما با آنچه در دست داشتیم مقاومت کردیم تا جایی که تانک‌های دشمن‌روی خاک‌ریز آمد ولی نیروهای پیاده‌نظام و خدمه تانک فرار کردند. غروب آن روز خاک‌ریزی پشت خاک‌ریز اول زدند و با ایشان جهت بررسی شرایط به آنجا رفتیم و شهید چراغچی نیازها را از طریق بی‌سیم به عقب اعلام کرد. نماز مغرب را خواندیم و من مختصر استراحتی کردم. وقتی بیدار شدم دیدم آقا ولی هنوز در حال نماز است و این کار تا صبح ادامه داشت.
 
بعد از نماز صبح باز دشمن اقدام به پاتک کرد. زمانی که وی برای بررسی وضعیت دشمن سر خود را از خاک‌ریز بالا برد مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در آن شرایط وی را با موتور به عقب انتقال دادیم و چون سردار قالیباف وضعیت شهید چراغچی را از نزدیک دید دستور داد که وی را با بالگرد به تهران منتقل کنند که باخبر شدم در بیمارستان شهدای تجریش بستری‌شده و در روز ۱۸ فروردین بعد از گذشت ۲۵ روز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
 
وصیت‌نامه شهید ولی‌الله چراغچی
 
در متن وصیت نامه شهید چراغچی آمده است:  "مسلِم و تسلیم هستم و شهادت می‌دهم به خداوند حی لایموت واحد، رحمان و رحیم؛
و ... محمد (صلی‌الله علیه و آله و سلم)، بهترین برگزیده از یک‌صد و بیست‌وچهار هزار رسولش؛
و علی (علیه‌السلام) وصی بر حقش و یازده فرزند علی (علیهم‌السلام) از فاطمه (سلام‌الله علیها) که همگی برحقند؛
و اما تنها حجت خدا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که به انتظار فرمان ظهورش (نگران از انسانیت) نشسته است.
قال الحسین (علیه‌السلام): «ان الحیاة عقیدة و الجهاد و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین».
درود خدا به امام عزیزم که ما را آگاهی بخشید و در هر فرصت برای پاک کردن زنگار نیت‌ها پرداخت تا فقط برای خدا باشیم و رحمت خدا بر شهداء باد که به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را."
 

منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه

انتهای پیام/
تعداد بازدید : ۱,۵۰۳

تازه ترین

ارسال نظر

ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

پربازدیدترین